با شروع دهه هشتاد میلادی و مقارن با تحولات جهانی و در عین حال حوادث رخ داده در منطقه غرب آسیا، شکلگیری گروههای مبارز "سلفی" پدیدهای بود که برای بسیاری از کارشناسان در حوزه علوم دینی، علوم سیاسی و متخصصان حوزه امنیت قابل توجه بود. نقطه آغاز این حرکتهای سلفی در قرن حاضر در همین برهه و همزمان با حمله شوروی به افغانستان است. در ادامه گروههای سلفی در شاخهها و با عناوین مختلف دیگر، اما تحت شعار پیروی از سلف صالح به فعالیتهای خود ادامه دادند و جهاد را به عنوان اصل اساسی در حرکت خود در نظر گرفتند. در این راستا "القاعده" بشترین جلوه را درمیان گروههای جهادی داشت. اکنون با گذشت سالها از حمله آمریکا به افغانستان و عراق برای مبارزه با این گروه نه تنها از فعالیتهای آن کاسته نشده بلکه فعالیتهای این گروه با عناوین دیگری در حال ادامه حیات است، در همین زمینه می توان به شاخصترین جریان تروریستی و تکفیری که" داعش" است اشاره نمود که با نام خود خوانده دولت اسلامی شناخته میشود و هدف خود را اقامه مجدد خلافت اسلامی بر اساس روش بزرگان سلفیه می داند. در مطلب پیش رو به دنبال بررسی این مسئله هستیم که گروههای سلفی به وجود آمده در عصر ما از کدام منشاء و سرچشمه نشات میگیرند. برای رسیدن به این مطلب باید به اندیشههای این گروههای مسلط شود و برای رسیدن به این فهم به ناچار باید به بنیان گذاران اندیشه سلفی در اسلام رجوع کرد. در همین راستا در مطلب پیش رو به معرفی "تقی الدین ابوالعباس احمد بن تیمیه" می پردازیم تا از این طریق با بینان های اندیشه ای گروهای سلفی حاضر آشنا بشویم و این سلف حقیقی سلفیان وهابی را بشناسیم.
سلف سلفیان
شروع اندیشه های سلفی در جهان اسلام به قرن هفتم هجری باز می گردد در این دوره شخصیت ابن تیمیه با افکار و اندیشههای خود بیناد اندیشههای تکفیری را بنا میکند. هر چند تا قبل از آن اندیشههای سلفی در گوشه و کنار اسلام به صورت پراکنده وجود داشت لکن شخصیتی که توانست این روش و منش را به صورت مدون و در قالب یک مذهب جدید ارائه نماید شخص ابن تیمیه است، بنابراین در حقیقت او را باید بنیان گذار اندیشههای سلفی در حوزه نظری دانست که قرن ها بعد و توسط "محمد بن عبدالوهاب" و با همکاری خاندان سعودی و استعمار انگلیس در قالب اجرا و عمل درآمد. او در سال 661 قمری مطابق با سال 641شمسی در "حران" که از شهرهای کهن است و اکنون در ترکیه امروزی و در مرز سوریه قرار دارد، به دنیا آمد، حران از مناطقی است که در زمان خلیفه دوم فتح می شود و اوج آشنایی مردم این دیار با اسلام در دروان "اموی" است و مردم این سرزمین با اسلامی که توسط بنیامیه معرفی شده است آشنا می شوند، بنابراین مردم این شهر نه با اسلام حقیقی بلکه با اسلامی اموی آشنا میشوند، تعالیم اموی تاثرات عمیقی را بر این جامعه گذاشته بود اقداماتی چون جعل احادیث، منع بیان احدایث صحیح و نیز موروثی کردن خلافت و بدگویی و سب اهل بیت(ع) از اقدامات بنی امیه بود، چنانچه تعالیم اموی علیه اهل بیت پیامبر در این دیار تا جایی در عمق دل های مردم نفوذ پیدا می کند که در زمان عمر بن عبد العزیز خلیفه مروانی در حالی که او مسئله سب امیر المومنین(ع) را ممنوع میکند، مردم شهر از این فرمان خودداری می کنند و نماز جمعه بدون سب امام علی(ع) را کامل نمی دانند. بدون شک چنین فضای مسموم و آلوده در نتیجه همان بدعتها و انحرافاتی است که که بنی امیه وارد اسلام کرده است، این فضا تا قرن های بعد در میان مردم این منطقه حاکم بوده است و ابن تیمیه در همین فضا رشد و نمو میکند. دوران زندگی او برابر است با دورانی سخت برای جهان اسلام چرا که از یک سو "صلیبی" ها و از طرف دیگر که از جنگ های صلیبی نیز مهم تر بود "مغول" ها به جوامع مسلمان حمله ور می شوند. در نتیجه حملات مغول خلافت "عباسی" پس از قرن ها سقوط می کند و برای اهل سنت این مسئله را ایجاد کرد که در شرایط به وجود آمده تکلیف مسئله حکومت و مشروعیت چه می شود، علاوه بر این در این دوره علاوه بر سقوط خلافت مسائل و مشکلاتی از قبیل سیل، قحطی، بیماری های واگیردار و زلزله باعث شد تا حکومتهای کوتاه مدت در حل این مسائل ناتوان باشند در چنین اوضاع و شرایطی گروه ها و اندیشه های مختلفی برای برون رفت از این شرایط پیشنهاد و روشی را ارائه می کردند که متاسفانه بسیاری از این رویکرد ها به جای آنکه نوید دهنده وحدت و همگرایی در اسلام باشد، وحدت مسلمانان را هدف قرار داده بود و با حربه "تکفیر" کینه و نفرت را میان مسلمانان رواج می داد. از مهمترین این اندیشمندان که برای نجات از وضعیت به وجود آمده راه حلی را ارائه می دهد ، ابن تیمیه است، که اندیشه های خود را پیرو اندیشه های اصیل و راست سلف صالح می دانست و هر گونه مخالفت با آن را دلیل بر تکفیر و خروج از اسلام می دانست. وی این اندیشه ها را تحت عنوان مذهبی جدید ارائه می کند و آن سلفیه است.
جایگاه و مقام علمی
پیرامون جایگاه و مقام علمی وی اختلافات زیادی وجود دارد ولی آنچه که مسلم است این است که شاگردان وی در تعریف و تمجید از مقام علمی وی اغراق کرده اند و این مسئله به منظور ترویج افکار او بوده است چرا که افکار اوبه دلیل مخالفت با اصولی که مسلمانان و من جمله اهل سنت به آن پایبند بودند پذیرنده ای نداشته است، به عقیده بسیاری علت شهرت وی، سخن گفتن ازعقایدی است که بر خلاف مسلمات دینی بیان کرده است. از مهم ترین کسانی که به تمجید از مقام علمی او پرداخته اند و در جایگاه علمی او مبالغه کرده اند می توان به "عبد الهادی المقدسی"، "ابن قیم جوزی" و "ابن کثیر" اشاره نمود که هر سه از شاگران او هستند و بدون وجود کسی چون ابن جوزی افکار و عقاید ابن تیمیه را ه به جایی نمی برد و از حافظه تاریخ پاک می شد. این مبالغه ها تا جایی است که نویسندگان، این توجه را نداشته اند که آنچه می نگارند با آثار و افکار ابن تیمیه در تضاد است برای مثال اشاره به خورن آب باقی مانده از غسل میت ابن تیمیه پس از مرگش به قصد تبرک و ناله وزاری و زیارت قبر وی برای توسل که المقدسی در کتاب العقود الدریه من مناقب شیخ الاسلام احمد بن تیمیه بیان می کند، این مطالب در حالی است که ابن تیمیه سفر برای زیارت قبر نبی مکرم اسلام را حرام می دانسته است. در همین راستا، وی چندین بار به خاطر اعتراضات و شکایت های علمای بزرگ اهل سنت در آن روزگار نسبت به آرای غلط و نادرستش تبعید و زندانی می شود. برخی از علمای تراز اول در زمان ابن تیمیه رسما با وی به مخالفت برخاستند، که در میان آنها می توان به "صفی الدین هندی"، "کمال الدین زملکانی"، "شهاب الدین حلبی"،"شمس الدین ذهبی" و "علی بن عبد الکافی سبکی" می توان اشاره کرد.(1)
هم چنین هنگامی که دیدگاه های انحرافی وی جامعه اسلامی را تهدید کرد، عالمان بزرگ چهار مذهب اسلامی در نامه ای، انحراف وی را از اسلام اعلام کردند. نام های این عالمان عبارت است از: "بدر بن جماعه" قاضی شافیعه، "شهاب الدین جبهل" قاضی مالکیه ،"محمدبن جریری انصاری" قاضی حنفیه و "احمد بن عمر مقدس حنبلی" قاضی حنبلیان.(2)
روش علمی
علاوه بر موارد بیان شده، روشی که وی در مباحث علمی خود اختیار می کند ردیه نویسی یا همان پاسخ گویی به مخالفان است، آنچه در همه ی آثار وی به چشم می خورد برخورد خشن و روحیه پرخاشگری و نیز عدم رعایت ادب مناظره در مناظرات است طوری که از سوی عالمانی که با آنها مناظراتی را داشته است مورد انتقاد قرار میگیرد. نکته ی دیگری که در ضعف و روش علمی او به چشم می خورد این مطلب است که وی برای حمله به شیعه و اهل بیت(ع) به گفتهها و اعمال غلات شیعه استناد می کند و نه گفته های و رفتار های شیعیان حقیقی. در همین زمینه مهم ترین ایرادی که بر جایگاه و روش علمی او وارد است عدم انسجام و هماهنگی در افکار و عقاید اوست و همین موضوع باعث شد تا بسیاری از عالمان روزگار به درستی افکار و اندیشه های او را متوجه نشوند، تعارض همین اندیشه ها با افکار و آرای احمد بن حنبل وسایر علمای اهل سنت وی را روانه زندان و نیز تبعید نمود.
افکار و عقاید وی زمینه تفرقه و اختلاف میان مسلمانان را فراهم می کرد، برای مثال اعتقادات وی در مورد تجسیم خداوند و قرار داشتن خداوند در بالا و حملات وی در این زمینه بر اشاعره و نیز در مراحل بعد حملات وی بر "متصوفه" و به طور خاص بر شخص "محی الدین ابن عربی" از جمله افکار و عقاید تفرقه انگیز وی در آن روزگار بود، لکن وی در همین حد باقی نماند و ابن تیمیه در مورادی بر خلاف نظریات فقهی اهل سنت فتاوایی را صادر می کند که همان گونه که قبلا نیز بیان شد با عث واکنش علمای اهل تسنن شد. از سوی دیگر او حکم به حرمت اموری داد که تا آن روزگار در میان سلفیان مشاهده نشده بود اموری چون زیارت قبر پیامبر و صالحان و نیز توسل و شفاعت و همین هجوم وی علیه عقاید عامه مسلمام باعث شد تا در، روز 22رجب سال 720 قمری قاضیان و فقیهان مذاهب در دار السعاده در حضور نایب السلطنه جلسه تشکیل دادند و ابن تیمیه را به ان جلسه احضار و به علت اطلاعت نکردن توبیخ کردند و او را در قلعه دمشق به زندان انداختند به گفته ی مقریزی علت صدور فرمان سلطان این بوده است که شمس الدین ابن قیم جوزیه شاگرد بنام این تیمیه، در شهر قدس در مساله شفاعت و توسل به پیامبران سخن گفت؛ یعنی به فتوای این تیمیه آن را جایز نشمرد ومجرد قصد زیارت قبر حضرت را منکر شد. مردم بیت المقدس از این فتوا نارحت شدند و به "جلال الدین محمد قزوینی" قاضی القضات دمشق نامه نوشتند و این خبر به "سلطان ملک ناصر بن قلاوون" رسید. او مسئله را به "شمس الدین محمد بن عثمان حریری" حنفی قاضی القضات حنفی ارجاع کرد، قاضی القضات حنفی این تیمیه را سخت نکوهش کرد و این موجب شد که ملک ناصر فرمان دهد او را به زندان افکنند.(3)
دشمنی با شیعیان و اهل بیت(ع)
چنانچه پیش از این نیز بیان شد حملات او علیه تشیع بر اساس نگاه علمی نیست بلکه بر اساس کینه ورزی و تکیه کردن بر اتهامات واهی است که این موارد در میان شیعیان جایگاهی نداشته است و اقداماتی بوده است که بعضا از سوی غلات شیعه سر می زده است، چنانچه امروزه و در روزگار کنونی نیز غلات شیعه با ریختن آب به آسیاب دشمن به ایجاد تفرقه میان اهل سنت و شیعه می پردازند. این مسئله در حالی است که عالمان بزرگ شیعه غلات شیعه را کافر می دانند، اما بر خلاف این دیدگاه ابن تیمیه اعمال خلاف و فردی اشخاص به ظاهر شیعه را به پای مذهب تشیع می نویسد. ابن تیمیه به زعم خودش شیعیان را در سقوط خلافت بغداد مقصر می دانسته است، در حالی که شواهد تاریخ نشان دهنده این است که هر چند شیعیان با حمله مغول به ایران و عراق به دلیل تساهل مذهبی مغولان رشد پیدا کردند و این فرصتی مناسب برای شیعیان بود تا به دور از فشار ها به تبلیغ مذهب خود بپردازند لکن هیچ سندی مبنی بر دستور "خواجه نصیر الدین طوسی" برای حمله "هلاکوخان" به بغداد وجود ندارد. مهم ترین اثر وی در حمله به شیعه کتاب منهاج السنه است که به زعم خود آن را در پاسخ به کتاب منهاج الکرامه فی معرفه المامه نوشته "علامه حلی" نگاشته است، او در این کتاب به جای پاسخ گویی به کتاب علامه حلی به بیان مطالبی خلاف واقع و غیر مربوط می پردازد و مطالبی را که شیعه هیچ اعتقادی به آن ندارد را به شیعیان منتسب می سازد. او بر خلاف دیگر علمای بزرگ اهل سنت نگاهی ناشایست نسبت به اهل بیت(ع) و به خصوص شخص امیر المومنین(ع) دارد و روایاتی را زمینه ایشان که هیچ شکی در تواتر آن نیست را نفی می کند، او در این راستا تا جایی پیش می رود که توصیه های پیامبر اسلام(ص) پیرامون اهل بیت(ع) را ناشی از اخلاقیات دوره جاهلی می داند و بیان می کند که در این رابطه قرآن توصیه ای ندارد او مسئله ولایت را را با عدم مشروعیت وراثت خلط می کند و بیان می کند که وراثت مشروعیت نمی آورد، در حالی که وی در همین زمینه بر خلافت آل امیه، آل مروان و آل عباس ایرادی نمی گیرد او در این راه در نفی بدگویی معاویه و لعن یزید حرکت می کند تاجایی که کلام احمد بن حنبل را در این زمینه تحریف می کند.(4) بنابراین او در همان مسیر امویان در راستای جعل حدیث و تضعیف احادیث صحیح حرکت می کند و به این وسیله احادیث و روایت های های نادرست و جعلی را وارد فضای علمی می کند که در دوران بعدی تاثیر خود را می گذارد.
ویژگیهای فکری و علمی
از ویژگی های فکری وی در مباحث علمی می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
دشمنی با عقل و منطق: او بدون اینکه فهم درستی از از مضامین فلسفی و منطق داشته باشد بر این علوم می تازد و صاحبان و عالمان این علوم را تکفیر و مورد لعن و نفرین قرار می دهد و مسلمانان را از نزدیک شدن و پرداختن به این علوم نهی می کند، این امر در حالی است که وی برای رد این علوم، خود از روش های عقلی استفاده می کند که همین مسئله نشان دهنده آشوب ذهنی و عدم انسجام فکری اوست که پیش از این به آن اشاره شد. او به این دلیل که فلسفه از منطق تغذیه شده و به اصول منطقی باز می گردد، به فلسفه نیز حمله می کند و آن را در برابر تصوف قرار می دهد؛ به این معنی که اگر فیلسوفان از راه عقل در جستجوی حقیقتند، متصوفه از راه خیالات و اوهام، و کشف و شهود، که در حقیقت از فیوضات شیطانیه است، به دنبال حقیقتند و هر دو گروه در گمراهی بوده و از روش شرعی غافلند؛ به همین علت، برخی علما از قیاس فلسفی و خیال صوفی به خداوند پناه برده اند. وی سپس فیلسوفان بزرگ و اهل منطق، مانند بوعلی، غزالی این تسعین و فارابی را طعن و لعن می کند.(5) ابن قیم شاگرد و پیرو ابن تیمیه نیز در کتاب مفتاح دارالسعاده شرحی در حرمت فن منطق نوشته و حتی آن را بر همزن اذهان نیکو و تباه سازنده فطرت انسان دانسته و در ذم آن گفته است:
واعجبا لمنطق الیونانِ کم فیه من افکئ و من بهتانِ
مخبط لجید الاذهانِ و مفسد لفطره الانسانِ
و مبکم للقلب و اللسان مضطرب الاصول و المبانی(6)
نقل گرایی صرف: از ویژگی های دیگر نقل گرایی صرف است، و او نقل گرایی را نیز تا جایی می پذیرد که در خدمت اندیشه های خودش باشد و با افکار وی سازگار باشد، او در این راستا از سویی ادعا می کند که از احمد بن حنبل تبعیت می کند و از سوی بر اجتهاد تاکید می کند و نگاهی گزینشی به آیات و روایات داشته است که وی را در گذشته باقی گذاشته است، اسلام اصول و مبانی را بیان می کند و می خواهد تا با رعایت اصول و مبانی و شرایط و مقتضایات به آنها پاسخ گفت در حالی که نقل گرایی صرف وی و برخورد های گزینشی با آیات و روایات است برای مثال او بسیاری از احادث و روایاتی را که در بیان شان و جایگاه رفیع امیر المومنین (علیه السلام) است جعلی می خواند در حالی است که کتب تفسیری و حدیثی اهل سنت پیش از وی بر این نکته تاکید دارند که این احادیث و آیات در شان ایشان است برای مثال در حدیثی از پیامبر در مورد آیه12 سوره الحاقه آمده است که پیامبر فرمود:«اُذنک یا علی» (7) ابن تیمیه این حدیث را در کنار بسیاری از احادیث دیگر که در مدح و منزلت ایشان را بیان می کند جعلی می داند، این روش گزینشی برخورد کردن با احادیث موجب شده است که حتی خود سلفیان بر وی خرده بگیرند که ابن حجر عسقلانی یکی از آنهاست.(8) حتی خود وی بر معتبر بودن کتاب تفسیر "طبری" تاکید دارد اما در چندین مورد پیرامون احادیثی که در شان امیرالمونین(علیه السلام) است؛ آنها را جعلی می انگارد.
ظاهر گرایی: در این زمینه او متکی است به ظاهر گرایی صرف است و الفاظ را تنها در معنای ظاهری آنها می یابد و معانی مجازی را معتبر نمی داند بنابر همین اعتقاد وی دچار تجسیم خداوند می شود، دوری جستن از عقل و باقی ماندن بر نقل گرایی و ظاهر گرایی صرف او را به سمت این دیدگاه سوق می دهد ابن بطوطه در سفرنامه خود در رابطه با ظاهر گرایی او می گوید: یک روز جمعه که او در منبر مسجد جامع مشغول وعظ بود آنجارفتم. از جمله سخنانی که می گفت این بود که«خداوند همچنانکه من از پله این منبر فرود می آیم به آسمان دنیا فرود آمد» این بگفت و پله ای از منبر پائین آمد یکی از فقهای مالکی بنام ابن الزهرا بر این مقال خرده گرفت...فقهای مالکی و شافعی به تعزیر اعتراض کردند و شکایت پیش ملک الامرا سیف الدین تنگیز بردند.(9)
نتیجه گیری
بر اساس آنچه در این نوشته اشاره شد، آرا و اندیشه های سلفی نه تنها در پیروی از اندیشههای پیامبر اسلام نبوده است، بلکه برخلاف معارفی است که پیامبر اسلام برای بشر معرفی نمود. به نظر دیدبان امروزه و در عصر ما گروههای سلفی جهادی با حمایت حکومتها و پادشاهان ثروتمند عربی، موجی از تفرقه و کینه را در جهان اسلام به راه انداخته است. امروزه گروههای سلفی با تاکید بر پیروی از آرای ابن تیمیه علاوه بر شیعه برای خون و جان اهل سنت نیز حرمتی قائل نیست، و هر کس را که با اندیشه های آنان موافق نباشد چه سنی و چه شیعه از لبه تیغ می گذارند، آنها به این حد نیز اکتفا ندارند بلکه پا در بسیاری از موارد حتی گوی سبقت را از ابن تیمیه نیز ربوده اند و با قوانین خود ساخته و ضد اسلامی چهرهای کریه و زشت از اسلام را به نمایش می گذارد و به این طریق مسیر را برای حرکت دشمنان اسلام باز می کند. دوری جستن از تعقل و توجه صرف به احادیثی که در مستند بودن آنها شک و تردید است و نقل گرایی گزینشی و در عین حال تاکید بر ظاهر گرایی و عدم توجه به فحوا و عمق کلام و بی توجهی به عقاید و اندیشه های بزرگان و علمای متعهد به اسلام چه از اهل تسنن و چه تشیع و دشمنی ورزیدن با اهل بیت(ع) از جمله مواردی بود که ابن تیمیه را به این سمت سوق داد تا گروه های تند رو و خشنی مانند القاعده و داعش امروزه سلف خود را شخص او بدانند. انحراف و زاویه ای که ابن تیمیه ایجاد کرد با گذشت روزگاران هر روز در میان اخلافش افزایش می یابد و پیروان وهابی وی علاوه بر آراو اندیشههای او مفاهیم و اصولی را وارد دین میکنند که حتی خود وی نیز به آن اشاره نکرده است. با این اوصاف این اندیشهها موجب افتادن بسیاری از انسانهای در وادی هلاکت میشود و آنان را از اینکه بتوانند در راستای اسلام ناب محمدی حرکت کنند باز میدارد.
منابع:
1- (سید مهدی علی زاده موسوی،سلفی گری و وهابیت،ج1،ص228)
2- (تقی الدین حصنی، دفع شبه و تمرد،ص70-71)
3- (عباس زریاب، دایره المعرف بزرگ اسلامی،جلد 3،مدخل این تیمیه )
4- ( رک سلفی گری و وهابیت، ج1 )
5- (سید مهدی علی زاده موسوی،سلفی گری و وهابیت،ج1،ص261)
6- (دکتر محمد خوانساری،منطق صوری،ص25-26)
7- (احمد بن جریر طبری، تفسیر طبری ج23 ص222-223)
8- (رک عسقلانی ابن حجر، لسان المیزان، ج 8،ص551)
9- (ابن بطوطه، الرحله،ص95)